این ترجمه ممکن است شامل تغییرات ایجادشده از تاریخ 2009-10-27 در نسخهٔ اصلی انگلیسی نباشد.
لطفا راهنمای ترجمه را برای اطلاعات بیشتر دربارهٔ نگهداری ترجمههای این مقاله ببینید.
حق مطالعه
این مقاله در فوریه ۱۹۹۷ در مجلهٔ Communications of the ACM (سال ۴۰، شمارهٔ ۲) به چاپ رسیده است.
برگرفته از جادهای به تایکو، مجموعهای از مقالات دربارهٔ انقلاب سابق ماهنشینان، انتشار یافته در شهر الهه ماه، سال ۲۰۹۶
جادهٔ تایکو برای دن هالبرت در دانشگاه آغاز شد—هنگامی که لیزا لنز درخواست کرد که کامپیوترش را به امانت گیرد. کامپیوتر لیزا خراب شده بود و اگر او نمیتوانست کامپیوتر دیگری به امانت گیرد، در پروژهٔ میانترم خود مردود میشد. به غیر از دن شخص دیگری وجود نداشت که لیزا بتواند چنین تقاضایی از او کند.
دن در وضع دشواری قرار گرفته بود. مجبور بود که به لیزا کمک کند—اما اگر کامپیوتر خودش را به لیزا امانت میداد، ممکن بود او کتابهایش را بخواند. جدا از اینکه اگر به دیگران اجازه دهید کتابهای شما را بخوانند ممکن است چندین سال به حبس محکوم شوید، تصور این کار در ابتدا شوکهاش کرد. همانند دیگر افراد، در مدرسهٔ ابتدایی آموخته بود که به اشتراکگذاری کتابها کاری ناشایست و اشتباه است—کاری که تنها دزدان ادبی انجام میدهند.
و هیچ شانسی وجود نداشت که SPA—سازمان حفاظتِ نرمافزار— نتواند او را دستگیر کند. در کلاس نرمافزار، دن آموخته بود که هر کتاب یک ناظر کپیرایت دارد که به سازمان صدور پروانهٔ مرکزی گزارش میدهد که کتاب چه وقت و بوسیلهٔ چه شخصی خوانده شده است. (آنها از این اطلاعات برای دستگیری دزدان ادبی استفاده میکردند، اما لیست علاقهمندیهای خوانندگان را نیز به خردهفروشان میفروختند.) بار دیگری که کامپیوترش به شبکه متصل شود، صدور پروانهٔ مرکزی خواهد فهمید. دن، به عنوان مالک کامپیوتر، مجازاتی سخت را در پیش خواهد داشت—چرا که رنجِ جلوگیری از وقوع این جنایت را پذیرا نشده بود.
مسلما لیزا قصد نداشت حتما کتابهایش را بخواند. ممکن بود تنها از کامپیوتر برای امتحان میانترم خود استفاده کند. اما دن میدانست که لیزا از یک خانوادهٔ متوسط است و استطاعت پرداخت شهریه را نیز ندارد، هزینههای مطالعه که جای خود داشت. ممکن است خواندن کتابهای او تنها راهی باشد که لیزا بتواند فارغالتحصیل شود. این موقعیت را درک میکرد؛ خود او نیز مجبور بود برای پرداخت هزینهٔ خواندن مقالههای تحقیقاتی پول قرض کند. (ده درصد از مبلغ پرداختی به محققینی که مقالات را نوشته بودند پرداخت میشد؛ از آنجایی که دن شغلی دانشگاهی را مدنظر داشت، امیدوار بود که به مقالات تحقیقاتیاش به اندازهٔ کافی ارجاع شود تا بتواند قرضهای خود را پرداخت کند.)
بعدها دن متوجه شد که زمانی مردم میتوانستند به کتابخانهها بروند و مقالات تحقیقاتی، و حتی کتابها را بخوانند، بدون اینکه مجبور باشند بابت خواندنشان هزینهای پرداخت کنند. محققین مستقلی وجود داشتند که میتوانستند صدها صفحه را بدون نیاز به کسب اجازه از دولت مطالعه کنند. اما در دههٔ ۱۹۹۰، ناشران مجلههای تجاری و یا خیریه شروع به دریافت مبالغی برای دسترسی به مقالات کردند. در سال ۲۰۴۷، کتابخانههای عمومی که اجازهٔ دسترسی رایگان به نوشتههای علمی را بدهند به خاطرهای مبهم بدل شده بود.
البته، راههایی برای دور زدن SPA و سازمان صدور پروانهٔ مرکزی وجود داشت. اما این روشها نیز غیر قانونی بودند. دن همکلاسیای به نام فرانک ماروچی داشت که ابزار اشکالزدایی غیرقانونیای به دست آورده بود و با استفاده از آن میتوانست هنگام مطالعه، از ناظر کپیرایت عبور کند. اما با تعداد بسیاری از دوستانش دربارهٔ این موضوع صحبت کرد، و یکی از آنان فرانک را در مقابل پاداش به SPA معرفی کرد. (دانشجویانی که تا حد زیادی مقروض بودند به سادگی وسوسه میشدند تا آدمفروشی کنند.) در سال ۲۰۴۷، فرانک در زندان بود، نه به خاطر دزدی ادبی، که به خاطر در اختیار داشتن یک ابزار اشکالزدایی.
دن بعدها متوجه شد که زمانی هر شخصی میتوانست ابزارهای اشکالزدایی داشته باشد. حتی ابزارهای اشکالزداییِ رایگان نیز وجود داشتند که بر روی سیدی ارائه میشدند و یا قابل بارگزاری از شبکه بودند. اما کاربران عادی شروع به استفاده از این ابزارها برای دور زدن ناظران کپیرایت کردند، و یک کارشناس حقوق حکم داد که این روشِ استفاده از ابزارها به مهمترین کاربردشان تبدیل شده است. به این معنی که ابزارهای اشکالزدایی غیر قانونی هستند؛ و توسعهدهندگانشان به زندان افکنده شدند.
مسلما برنامهنویسان هنوز هم به ابزارهای اشکالزدایی احتیاج دارند، اما این ابزارها در سال ۲۰۴۷ به تعداد محدودی کپی شده، و تنها به برنامهنویسانی که پروانهٔ رسمی و قرارداد دارند فروخته میشود. ابزار اشکالزداییای که دن در کلاس نرمافزار استفاده میکرد با استفاده از یک دیوارهٔ آتشِ مخصوص محافظت شده و او تنها میتوانست از آن برای تمرینات کلاسی استفاده کند.
علاوه بر این با نصب یک هستهٔ ویرایش شده برای سیستمعامل، امکان دور زدن ناظر کپیرایت وجود داشت. دن متوجه شد که هستههای آزاد، و حتی سیستمعاملهای آزادی در قرن حاضر وجود دارند. اما نه تنها همانند ابزارهای اشکالزدا غیر قانونی بودند، بلکه اگر شخصی یکی از آنها را در اختیار داشت، نمیتوانست بدون دانستن رمز عبور ریشهٔ کامپیوتر نصباش کند. نه FBI و نه خدمات پشتیبانی مایکروسافت، هیچکدام رمز عبور را در اختیار اشخاص قرار نخواهند داد.
دن به این نتیجه رسید که نمیتواند به سادگی کامپیوتر خود را به لیزا امانت دهد. اما نمیتوانست از کمک کردن به او خودداری کند، چرا که دوستش داشت. لحظه لحظهٔ هم صحبتی با لیزا برایش لذتبخش بود. و اینکه لیزا از او کمک خواسته بود میتوانست نشانهٔ این باشد که لیزا نیز دوستش دارد.
دن این وضع دشوار را با انجام کاری نامعقولتر حل کرد—کامپیوتر خود را به لیزا امانت داد و رمز عبور خود را نیز گفت. به این ترتیب، اگر لیزا کتابهایش را میخواند، سازمان صدور مجوز مرکزی تصور میکرد که خود دن در حال مطالعهٔ کتابها است. این کار نیز جرم محسوب میشد، اما SPA نمیتوانست به صورت خودکار متوجه شود. تنها اگر لیزا گزارش میداد، متوجه میشدند.
البته اگر دانشگاه نیز بو میبرد که دن رمز عبورش را به لیزا داده است، برای هر دو به عنوان دانشجو بد میشد. سیاست دانشگاه بر این بود که اشخاصی که ابزارهای نظارتی را دستکاری میکنند، مستحق مجازات هستند. دانشگاه از این ابزارها برای نظارت بر نحوهٔ استفادهٔ دانشجویان از کامپیوترها استفاده میکرد. مهم نبود که صدمهای وارد آوردهاید یا خیر—این قانونشکنی باعث میشد مدیران نتوانند بررسی کنند مشغول انجام چه کاری هستید. آنها فرض را بر این میگذاشتند که در حال انجام عملی غیر قانونی هستید، و احتیاجی نبود بدانند که حقیقتا چه کار میکردید.
دانشجویان معمولا به خاطر انجام چنین عملی اخراج نمیشدند—نه به طور مستقیم. در عوض از دسترسی به کامپیوترهای دانشگاه منع شده، و در نتیجه به طور حتم در دروس خود مردود میشدند.
بعدها دن دریافت که این سیاست تنها در دههٔ ۱۹۸۰ در دانشگاهها رواج یافته است، در زمانی که اغلب دانشجویان شروع به استفاده از کامپیوتر نمودند. پیش از آن، دانشگاهها روشی دیگر را برای برخورد با دانشجویان پیش میگرفتند؛ تنها آنهایی را مجازات میکردند که واقعا صدمهای وارد آورده باشند، نه آنهایی که تنها مظنون به انجام این کار هستند.
لیزا این عمل دن را به SPA گزارش نداد. تصمیم دن برای کمک به لیزا منجر به ازدواجشان شد، و همچنین باعث شد آنچه را در کودکی در مورد دزدی ادبی آموخته بودند، زیر سوال ببرند. این زوج شروع به مطالعه در مورد تاریخچهٔ کپیرایت نمودند، دربارهٔ اتحادیهٔ جماهیر شوروی و محدودیتهایی که برای تکثیر وضع کرده بود، و حتی دربارهٔ قانون اساسیِ اصلیِ ایالات متحدهٔ امریکا. آنها به ماه مهاجرت کردند، و در آنجا افراد دیگری را یافتند که از دستانِ طویلِ SPA گریخته بودند. هنگامی که قیامِ تایکو در سال ۲۰۶۲ اتفاق افتاد، حق عمومیِ مطالعه به یکی از اهداف اصلی قیام تبدیل گشت.
یادداشت نویسنده
این یادداشت در سال ۲۰۰۷ به روز شده است.
-
حق مطالعه مبارزهای است که امروز در حال انجام است. اگرچه شاید ۵۰ سال طول بکشد تا مسیر کنونیِ زندگی به درون تاریکی فرو رود، اما بیشتر قوانینی که در این داستان توضیح داده شد، هماکنون پیشنهاد شدهاند؛ بسیاری از آنان هماکنون در قانون امریکا و یا کشورهای دیگر به تصویب رسیدهاند. در سال ۱۹۹۸ Digital Millenium Copyright Act قوانین اساسی برای محدود کردن خواندن و امانت دادنِ کتابهای الکترونیکی (و دیگر آثار) را بنا نهاد. اتحادیهٔ اروپا طی دستورالعملِ کپیرایتِ سالِ ۲۰۰۱ محدودیتهای مشابهی را تحمیل کرد.
در سال ۲۰۰۱، Senator Hollings، بنیانگذارِ دیزنی لایحهای به نام SSSCA پیشنهاد داد که تمامی کامپیوترهای جدید را ملزم میکرد که شامل امکانات محدودیت کپیبرداری باشند. امکاناتی که کاربر نتواند از آنها عبور کند. با دنبال کردن Clipper chip و موافقتنامههای دیگرِ ایالات متحده، مشخص میشود که گرایشی بلند مدت وجود دارد: سیستمهای کامپیوتری به گونهای سازماندهی میشوند که به مالکانِ غایب قدرت بیشتری برای کنترلِ افرادی که حقیقتا از کامپیوتر استفاده میکنند، بدهد. SSSCA بعدها به نامِ غیرقابل تلفظِ CBDTPA تغییر یافت، که معنی آن ”استفاده کنید اما سعی در برنامهنویسی نداشته باشید“ است.
امریکا با استفاده از معاهدهٔ منطقهٔ آزادِ تجاریِ امریکاییها، سعی کرد قوانین مشابهی را به نیمکرهٔ غربی تحمیل کند. منطقهٔ آزادِ تجاریِ امریکاییها یکی از آن معاهدههایی است که تجارت آزاد نامیده میشوند، که در حقیقت بدین منظور طراحی شدهاند تا به تجارت قدرت بیشتری در مقابل حکومتهای دموکرات بدهند؛ قوانینی همچون DMCA در این زمینه بسیار معمول هستند. منطقهٔ آزادِ تجاریِ امریکاییها به طرز موثری توسط Lula، رئیس جمهور برزیل، متوقف شد. او التزاماتِ DMCA و دیگر قوانین را نپذیرفت.
از آن پس ایالات متحده التزامات مشابهی را بر کشورهایی همچون استرالیا و مکزیک با استفاده از موافقتنامههای ”تجارت آزادِ“ دو طرفه تحمیل نمود، و در کشورهایی همانند کاستاریکا به واسطهٔ CAFTA این کار را انجام داد. Correa، رئیس جمهورِ اکوادور، از امضای توافقنامهٔ ”تجارت آزاد“ خودداری نمود، اما اکوادور در سال ۲۰۰۳ چیزی همانند DMCA را پذیرفت.
-
یکی از تصوراتی که در داستان مطرح شد، تا سال ۲۰۰۱ در دنیای واقعی پیشنهاد نشد. این تصور که FBI و مایکروسافت رمز عبور ریشهٔ کامپیوترتان را از شما مخفی کنند.
طرفداران این طرح شیطانی نام ”محاسبات قابل اعتماد“ و ”پالادیوم“ را بر آن نهادهاند. ما آن را ”محاسبات خیانتکارانه“ مینامیم، چرا که باعث میشود کامپیوترتان به جای شما از شرکتها اطاعت کند. این طرح در سال ۲۰۰۷ به عنوان بخشی از ویندوز ویستا پیاده سازی شد. انتظار داریم که اپل نیز اقدام مشابهی انجام دهد. در این طرح شیطانی، سازندهٔ کامپیوتر است که کدِ سرّی را محافظت میکند، اما FBI نیز مشکلی برای دریافت آن نخواهد داشت.
آنچه مایکروسافت از آن حفاظت میکند دقیقا یک رمز عبور، از دیدگاه سنتی نیست؛ هیچ شخصی هرگز آن را در یک ترمینال تایپ نخواهد کرد. بلکه یک کلید امضا شده و کدگذاری شده است که با کلید دیگری که در کامپیوتر ذخیره شده در ارتباط است. این امر، مایکروسافت و به طور بالقوه هر وبسایتی که با مایکروسافت همدست است را قادر میسازد تا کنترلی بدون محدودیت بر آنچه یک کاربر در کامپیوتر خود انجام میدهد اعمال کنند.
همچنین ویستا به مایکروسافت قدرت بیشتری اعطا میکند؛ به عنوان مثال مایکروسافت میتواند نصب بهروزرسانها را تحمیل کند، و یا به تمام سیستمهایی که دارای ویستا هستند دستور دهد تا از اجرای بعضی راهاندازهای سختافزاری سر باز زنند.
-
هنگامی که این داستان برای اولین بار نوشته شد، SPA تنها گروه کوچکی از ارائهدهندگان خدمات اینترنت را تهدید میکرد، و آنها را مجبور میساخت تا به SPA اجازه دهند تا تمام کاربران را زیر نظر داشته باشد. بسیاری از ارائهدهندگان خدمات اینترنت هنگام مواجه با این تهدید تسلیم شدند، چرا که توانایی پرداخت هزینههای دادگاه برای مبارزه با آن را نداشتند. (Atlanta Journal-Constitution، اول اکتبر ۱۹۹۶) دست کم یک ارائهدهندهٔ خدمات اینترنت به نام Community ConneXion در Oakland، ایالت کالیفرنیا، از پذیرفتن این درخواست سر باز زد و حقیقتا اقامهٔ دعوی نمود. بعدها SPA از این اقدام خود دست کشید، اما DMCA را به دست آورد که آنچه را به دنبالش بود فراهم میآورد.
SPA که در حقیقت مخففِ انجمنِ ناشرانِ نرمافزار است، در این نقشِ پلیس-مانند با BSA یا اتحادیهٔ کسب و کار نرمافزار جایگزین شده است. امروزه BSA یکی از نیروهای پلیس نیست؛ اما به صورت غیر رسمی همانند نیروی پلیس عمل میکند. این روش یادآور اتحاد جماهیر شوریِ سابق است، که مردم را تشویق میکند تا دوستان و همکاران خود را بفروشند. یکی از اقدامات وحشتناکِ BSA در سال ۲۰۰۱ در آرژانتین این بود که تقریبا به طور واضح مردم را تهدید کرد که اگر نرمافزارها را به اشتراک بگذارند، بازداشت خواهند شد.
-
سیاستهای امنیتیِ دانشگاه که در داستان شرح داده شد خیالی نبودند. برای مثال، کامپیوترهای دانشگاه شیگاگو هنگام ورود به سیستم چنین پیغامی را نمایش میدهند:
این سیستم تنها برای استفادهٔ کاربرانِ تاییدشده است. استفادهٔ دیگران بدون کسب اجازه و یا با سوء استفاده از مجوزشان باعث میشود که تمام فعالیتهایشان توسط مسئولان سیستم مورد نظارت قرار گرفته و ثبت گردد. در طی نظارت بر استفادهٔ غیر مجاز از این سیستم و یا در طی تعمیرات سیستم، فعالیتهای کاربرانِ مجوزدار نیز ممکن است مورد نظارت قرار گیرد. هر شخصی که از این سیستم استفاده میکند با چنین نظارتی موافق بوده و آگاه است که اگر چنین نظارتی فعالیتهای غیر قانونی و یا بر خلاف تعهدنامهٔ مسئولان سیستم را آشکار نمود، ممکن است به عنوان مدرکی برای مسئولان دانشگاه و یا مجریان قانون مورد استفاده قرار گیرد.
این روشی جالب برای اعمال اصلاحیهٔ چهارم [بخشی از قانون اساسی امریکا که میگوید شهروندان مجبور نیستند اطلاعاتی را که ممکن است بر علیه آنان مورد استفاده قرار گیرد، به مراجع قانونی بدهند .مترجم] است: مجبور ساختن افراد تا پیشاپیش از حقوق خود چشمپوشی کنند.
خبر بد
یادداشت نویسنده دربارهٔ مبارزهای برای حق مطالعه و نظارت الکترونیکی صحبت کرده است. این مبارزه هماکنون آغاز شده است؛ این پیوندها به مقالاتی دربارهٔ فناوریهایی اشاره میکنند که به منظور نفی حقوق شما برای مطالعه توسعه یافتهاند.
انتشارات الکترونیکی: مقالهای دربارهٔ توزیع کتابها به صورت الکترونیکی، و تاثیر قانون کپیرایت بر حق مطالعهٔ نسخهای از آنها.
کتابها درون کامپیوترها: نرمافزاری برای کنترل اینکه چه شخصی میتواند کتابها و مستندات بر روی یک کامپیوتر شخصی را مطالعه کند.
مراجع
- گزارش هیئت دولت: زیرسازیِ اطلاعات، محصولات هوشمند [چنین] و زیرسازیِ اطلاعاتِ ملی: گزارشِ انجمنِ تحقیق بر روی قوانینِ محصولات هوشمند [چنین] (۱۹۹۵).
- توصیفی بر گزارش هیئت دولت: تصرفِ کپیرایت، Pamela Samuelson، Wired، ژوئن ۱۹۹۶
- فروخته شد، James Boyle، نیویورک تایمز، ۳۱ مارس ۱۹۹۶
- اطلاعات عمومی یا اطلاعات محرمانه، واشنگتن پست، ۴ نوامبر ۱۹۹۶.
- اتحادیهٔ استفادهٔ همگانی—سازمانی که هدف آن مقاومت در برابر گسترش بیش از حدِ قدرتِ کپیرایت و حق امتیاز انحصاری، و معکوس کردن روند آن است.
این مقاله در نرمافزار آزاد، جامعهٔ آزاد: منتخب مقالات ریچارد استالمن منتشر شده است.