یکشنبه، شهریور ۰۸، ۱۳۸۳

گشتيم
نبود
نگرد
نيست

* در احاديث نقل شده است که در چنين شب مبارکي کس‌شعر نوشتن مستحب ميباشد.

جمعه، شهریور ۰۶، ۱۳۸۳

خيلي جالبه که يهو بفهمي 90% وابستگي يه آدم بهت، فقط از روي عادت بوده.
جالبترش، وقتيه که مي‌بيني اصل ترك عادت موجب مرض است هم نقض مي‌شه.

چهارشنبه، شهریور ۰۴، ۱۳۸۳

من حسین رضازاده را دوست دارم !:x:x:x:x:x:x

* همچنین بلاگر جونم رو که 5 سالش شده بچه م :x:x:x:x عشق من تولدت مبارک !

سه‌شنبه، شهریور ۰۳، ۱۳۸۳

ببينين دختراي گل من،
درسته که اين مانتو تنگا خيلي خوشگله و هيکل رو ظريف نشون ميده و آدمو خوشتيپ ميکنه، اما اين واقعا دليل نميشه که بعضيا با يه مقادير معتنابهي (؟) شکم و همون مقادير گوشت اضافه ورقلمبيده در همه جاي بدنشون، بردارن تنگ ترين مانتوهاي موجود در بازار رو تن کنن. به خدا خيلي ضايع ست وقتي يه سريا يه مانتو مي‌پوشن که فقط به زور کمربند توش جا شدن و از بالا و پايين کمربنده يه کوه گوشت قلمبه سينه و شکم زده بيرون !

پسراي گلم براي شما هم يه نصيحت دارم،
بي زحمت لطف کنين، وقتي پيرهن يا بلوز نازك يا تنگ تنتون ميکنين، اون زير (!) يه زيرپوش نخي بپوشين لطفا . هم اين که پشماي قشنگ و زيبا و فرفريتون وق نمي‌زنه تو چشم، هم اين که يه مقدار از شباهتتون به دختراي سيزده چهارده ساله اي که سوتين نمي‌بندن کم مي‌شه !!

یکشنبه، شهریور ۰۱، ۱۳۸۳

دوشنبه، مرداد ۲۶، ۱۳۸۳

بيمار دچار بيماري رواني حاد خواستن چيزهاي محال و غيرممکن است ،
مدام دلش ميخواهد همه دوستش داشته باشند !!

* از دیگر نشانه هاي این بیماري، آپدیت تخمی کردن مي باشد.

چهارشنبه، مرداد ۲۱، ۱۳۸۳

در حال حاضر نه حس آپديت کردن رو دارم نه شرايطش رو . دو سه تا چيزو بگم و برم.

اين جونور واقعا حيف شد بست .. لامصب خــــــــــــــــــــــــــدا مينوشت ...
تازه فهميدم چقــــدر جای چرت و پرتاش خاليه تو اين وبلاگستان مزخرف. اگه تونستين اينو راضي کنين برگرده .. به عنوان جايزه هم خودم حاضرم بدون مهريه زنش شم.

------
اين خونواده من دلشون نمیاد بهم بگن که بچه سرراهيم، ازاونورم بازم دلشون نمي‌آد مثل بچه هاي واقعيشون باهام رفتار کنن.
حالا شما که شوخي مي‌گيرين، ولي من از دست اينا يه روز خودمو از بالاي برج ميلاد پرت ميکنم پايين.

------
ديدي با يه سري از خواننده ها اين قدر حال مي‌کني که دوست داري روزي همش ده تا ويزيتور ثابت داشته باشي فقطم همونا ؟؟
اين آقاي me@myself.com يکيشونه . دليلشم هنوز نميدونم که چرا از روي دو تا کامنت اينقدر باهاش زندگي کردم ... ولي حاضرم نصف ويزيتورامو بدم هر دفعه اين دو تا کامنت حسابي برام بذاره که اندازه قبليا حال بده.

------
I'm much too young to feel this damn old
...

------
اگه قرار باشه واس خودم testimonial بنويسم ... ممم...
موجود احمقي که هر شئی بيجان و موجود جانداري رو ميبينه قيافه‌ش شکل قلب مي‌شه
Perfect.

------
That awful sound
bang bang ...


------
اين پست ازاونايي مي‌شه که خيلي دوسش دارم.
آخه، اولش اصلا قرار نبود آپديت کنم . هم اعصاب ريده بود، هم ساير مسائل. گفتم ميام اون سه تا خط اوليو مي‌نويسم و ميرم،
بعد، همين‌جوري يهويي اومد بقيه شم.

------
*
------
Speak softly love so no one hears us but the sky

------
خوشم مياد خداهه اينقدر مرام داره که ابدا قصور نمي‌کنه در امر سبز کردن آدمهاي افاده اي و چسو و خودبگير سر راه من، وقتي ميدونه که چقـــــــــــــــــدر از اينجور آدما استفراغم مي‌گيره.

------
فندکمو پر کردم بالاخره.

------
اینم حذف شد.

------
گاهي وقتام، يه پسرايي رو ميبيني که واقعا دارن حيف ميشن ...

------
He would always win the fight
bang bang

------
يه سري کارا رو اصلا دوست نداري بکني اما ميکني فقط چون حس استقلال و اعتماد به نفستو زياد ميکنه.

------
از تحقير شدن بدم مياد.
خسته شدم
دوستش ندارم...
وقتي ئم که تحقير ميشم، کاري نميتونم بکنم.
بنابراين بغض مي‌کنم
بعد، دلم مي‌سوزه واسه خودم
ميرم پنجره آشپزخونه رو باز مي‌کنم،
( در همون حال يه shit ي ، fuck ي چيزيم زير لب واسه تخليه رواني ميگم)
يه نگاه به بيرون
يه نفس عميق
....
اين چرخه تازگيا روزي بيست بار تکرار ميشه.

-------
I love these high school girls .... همش با خودشون مشکل دارن!
( اون اسمایلي یاهو که دس دسي میکنه)

-------
کلا ريتم عربي رو توي آهنگاي انگليسي دوس دارم.
اين يه چيز اين ملت سوسمارخور خوبه، استثنائا.

-------
از شرايط سيندرلا بودن، فقط خواهراشو دارم متاسفانه. البته نگراني نداره، بعدياشم به لطف خدا ميرسه ايشالا .
هي ميگم من آدم خوارکسه ايَم، باور نميکنين که.

------
اليزه
هوو
:D
به شخصي که بفهمه جمله بالا یعني چي یه ماچ اهدا مي شه.

------
بابایي ، تولدت مبارك.
مرسي به خاطر همه چيزايي که خواستي بهم بدي و من ردشون کردم.

------
Babye


* چرا این پست ازاونایی که دوسشون دارم نشد پس ؟؟

شنبه، مرداد ۱۷، ۱۳۸۳

جمعه، مرداد ۱۶، ۱۳۸۳

آخ که چقـــــــــــــــــــــــــــــــــــدر گاو هستند افرادي که آرشيو وبلاگشونو inactive مي‌کنن، يا اين که وقتي خير سرشون خبر
مرگشون مرده شور برده ها مي‌خوان ببندن، کل تمپ رو پاك ميکنن و يه عکس تخمي جاش مي‌ذارن و تازه آرشيوها رو هم rebuild مي‌کنن !
آاااااااااااااااااخ که چقدر گاون اين‌جور آدما !!


مجددا آخ که بعضي وقتا چقد دلم مي‌خواد به بعضي آدما بگم بيا برو اين تو،
بعدشم برم دستشويي.


خدا اگه يه دم و دستگاه درس حسابي به من مي‌داد که بتونم عملا همه چيو بهش حواله بدم،
اون‌وقت مي‌شدم خوشبخت ترين دختر روي زمين.


اه
اين مورچه هاي دستشويي مدرسه ‌، انگار عزمشونو جزم کردن منو از جيش کردن بندازنا.
هر چقدرم تلاش مي‌کنم يا پامو نذارم روشون يا آب روشون نريزه و غرق نشن نمي‌شه.
آخه احمقا، چند ساله که هي دور و بر اين کاسه توالت مي‌چرخين و هر دفعه که يکي مياد بشاشه صدتا صدتا ميميرين؟؟
چرا آدم نميشين آخه شما؟


- سلام..
- سلام
- خوبی؟
- یادم رفته آخرین بار کی حس کردم برات وجود دارم، کی حس کردم که دوستم داری..



کون‌سوزي دختري رو تصور کن که به دوست پسرش که ضمن عشق و رمنس باهاش سکس هم داره، اعلام مي کنه که حامله‌س، بعد پسره مي‌پرسه مطمئني از منه؟؟


FUUUUUUUUUUUUUUUUUUUUUUUUUUUUUUUUUUUUUUUUUUUUUCK
SHIIIIIIIIIIIIIIIIIIIIIIIIIIIIIIIIIIIIIIIIIIIIIIIIIIIIIIIIIIIIIIIIIIIIIIIIIIIIIIIIIIIIT
GOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOH
:(((((((((((((((((((((((((((((((((
يه عالــــــــمه چيز بالاي خط اول اين پست نوشته بودم، برداشتم خيلي شيك از توي فايله کاتش کردم که توي اديتور پيست کنم، بعدشم خيلي شيك تر اديتور رو بستم و فايله رو هم سيو کردم بستم!
آي!


چرا يادم نمي‌آد چيا نوشته بودم؟


آهان.چند روز پيشا خواب ديدم يکي از رفقا رشته بستني سازي و شيوه هاي ساخت بستني دانشگاه آبادان قبول شده.
تصميم گرفتم از اين به بعد به سبك قصه ها انگشتمو ببرم روش نمك بپاشم که شبا اصولا خوابم نبره اين خواباي تخمي رو که ننگ بشريتن نبينم!


FUCK.
پاك شدن اينايي که نوشته بودم ريد به هر چي حس آپديت بود.


يکمي احترام بذارين بهم لطفا
از تحقير شدن خسته شدم.


It seems like it was just yesterday
When you smiled and said Everything's Ok
Always we did what you said
آهان !
خوب شد معني Everything being Ok رو هم فهميديم!


آفرين.
نه جدي، آفرين به خودم. پيشرفت خوبي داشتم.
بالاخره تونستم عملا يه سري چيزا رو به فلان نداشته م حواله کنم.
Well Done.
ولي يکم اگه بيشتر از اين پيشرفت کنم يه عده بدجوري قهوه‌اي مي‌شن. اوليش شما عزيزم.


چند روز پيشا،
نه
چند شب پيشا،
سالگرد يه شبي بود.
يه چند روز ديگه م، سالگرد يه روز ديگه‌س.
ممم...
شما الان اسم منو يادته پسر گلم؟؟
( اگه رودرواسي نداشتم اين آخرش يه چيز ديگه‌م مي‌گفتم)


من بي‌جنبه م مثل سگ.
از وقتي عاشق اين استاد ادبياتم شدم که خطشم مثل همه چيزش محشره، بايد بياي جزوه هامو ببيني. همه خط نستعليق(!) تر تميز گوگولي .
اصولا هميشه به شدت از آدمايي که دوسشون دارم تاثير مي‌گيرم.


هراس هميشگي مزاحم کسي بودن...
اين لامصب ديگه دهن منو سرويس کرده.



من تو پست قبليم صراحتا گفتم که نه چاقم نه بدهيکل نه بدترکيب، اون وقت مياين کامنت مي‌دين که وا ...! مشکلت اينه که هيکلت بده ؟!
چي بگم آخه من به شماها؟؟؟


اولش نوشته بودم If you go away ...
داشتم به اين موضوع فکر مي‌کردم که يه چيزي يادم اومد،
اونو پاك کردم نوشتم گــــــــــــــور بابات.
البته يه چيز ديگه نوشته بودما،
ولي متاسفانه روي مادرت حساسيت داري!


بالاخره يه روز بار اين تحقيراي لعنتي منو مي‌شکنه.
سوختنشم مي‌دوني ازکجاست؟
اصولا هميشه، اونايي که بيشتر تحقيرت مي‌کنن،
همونايي هستن که بيشترم دوستت دارن.
FUCK.


جواب نمي‌دم.
من جواب نمي‌دم.
من به اون آفلاين جواب نمي‌دم.
د مي‌گم جواب نمي‌دم کس‌کش.
آخيـــــــــــــــش اصلا کانکت نشد.
من که مي‌دونم جواب مي‌دادم!


چرا بزرگ نميشم؟؟؟


نخون اینجا رو بابا . خواهش .


مي‌شه لطفا منو اون جوري که هستم قبول کنين؟ نه اون جوري که دوست دارين باشم؟؟
براي خودتون مي‌گما.
چون در حالت دوم تنها چيزي که نصيبتون مي‌شه مقاديري کون‌سوزي و يه بليط به مقصد تخم مقدس سرنديپيتي ( کپي رايت) خواهد بود.


راستي،
هيچ لزومي نداره تو از همه چيز من خوشت بيادا. همينه که هست. تازه بايد بذاري رو سرت حلوا حلواشم کني.
اما در مورد من وضع فرق مي‌کنه . تو يا بايد همه چيزت پرفکت باشه يا ...
بهتر نيست دهنمو ببندم و تهديد الکي نکنم، وقتي که اگر هيچ چيزتم اوني که مي‌خوام نباشه هيچ اتفاقي نمي‌افته و صدام در نمي‌آد و هيچ گهي نمي‌خورم؟؟


آخه تو چرا اينقد از خودت مي‌نويسي عزيزم؟
واقعا موضوع جذاب‌تري براي نوشتن نداري؟؟!

چهارشنبه، مرداد ۱۴، ۱۳۸۳

ديشب / ساعت يازده توي تخت ، تاريکي مطلق.

الان اين‌جا تاريك تاريکه . خودمم نمي‌بينم چي دارم مي‌نويسم و خوبيش به همينه.
مي‌دوني .. من هميشه از بدون لباس جلوي آينه وايسادن بدم مي‌اومده . با اين که نه چاقم و نه بد هيکل و نه بد ترکيب ،از ديدن خودم منزجر مي‌شم .
ولي اگه چراغ خاموش باشه و نتونم ببينم، حاضرم تا آخر دنيام جلو آينه هه وايسم.
حالام اين لعنتيو خاموش کردم تا خودمو لخت روي کاغذ بيارم . بدون اون نقاباي مسخره.


خب الانم دلم به طرز وحشتناکي سيگار مي‌خواد.


واي
بابا نيا تو اتاق.


هر وقت تونستم لخت مادرزاد توي يه خيابون شلوغ جلوي هزار تا آدم رژه برم،اون‌وقتم جرات مي‌کنم خودمو اين‌جا يا توي هر قبرستون ديگه اي باز کنم و به همه نشون بدم چه کثافتي‌ئم.


يه لحظه آرزو کردم کاش اين جا بودي.
بعد، اولا يادم افتاد که ريخت و قيافه م وحشتناکه،
بعدشم ، اگرم بودي به هر حال دلم نمي‌خواست بيام بغلت.
توي اين برهه زماني خاص، سه کنج ديوار امن تره .


از تصور اجق وجق بودن خط الانم عقم مي‌گيره
درست مثل همون وقتايي که جلوي آينه هم نيستم اما از تصور قيافه م توي آينه حالم به‌هم مي‌خوره.


نوشتن روي کاغذ ديگه داشت يادم مي‌رفت.


راستشو بخواي ،
من اگه حالم به هم نمي‌خورد از اين‌که اين‌جا رو از تو و حرفام براي تو پر کنم،
خيلي بيشتر ازينا مزخرف داشتم که اينجا بنويسم.


اين موهاي کثافتمم که هي مي‌ريزه تو کاغذ.
پارسال ... نه، پيارسال همين وقتا بود که کوتاه کوتاهشون کردم.
چطوره تاريخ تکرار بشه؟


that was all his eye --- همه چيزايي که گفت دروغ بود .
( اين صفحه آخر سررسيدمه که توش چند تا اصطلاح انگليسي نوشتم)


ادامه اين کس‌شعرام سه صفحه قبل، در نتيجه .


دلم يکيو مي‌خواد که ذره ذره کثافتاي وجودمو دوست داشته باشه.
البته، به هر حال بازم کنج اتاق خيلي خيلي امن تره.
چون اگرم همچين کسي پيدا بشه، من چموش که حرفشو باور نميکنم.


اين دور و برا چند نفر به شدت از فقر فرهنگي رنج مي‌برن.


توئم راستي،تصديق کن که اين دفعه فقط شنونده نبودي.


اصولا از چيزي که خيلي بدم مياد اينه که کسي برام وقت نداشته باشه.
البته اينم بگم ، منم براي کسي که واسم وقت نداره وقت ندارما.


چرا اينقدر دلم مي‌خواد دوستم داشته باشي‌؟؟؟


يه لحظه خودمو تو يه بغل امن و گرم و مهربون تصور کردم،
تصور چموشم خيلي شيك يه لگد زد تو تخم يارو و از بغلش فرار کرد همون گوشه اتاق.
اصولا، لياقتت همينه.


آخ.
چته تو کس‌کش؟؟


ديدي؟
من همون masked َم خيلي بهتره.
الان که خواهره چراغ رو روشن کرد و اينا رو خوندم،
...

دستمم ديگه خسته شده ، به هرحال.
شب بخير.