سختترین وقتها وقتی است که باید بین آدمهایی که دوستشان داری انتخاب کنی و فقط در جبهه یک کدامشان باشی. به من گفت امروز که اومد بگو دیگه اینقدر به من دستور نده! گفتم من نمیتونم!
قبلاً بهش گفته بودم که شاید کارش درست نباشه اما سعی کن به خوبیهاش فکر کنی. گفته بودم شاید رفتارش به خاطر اینه که به ما خیلی نزدیکه. اما حرفها اثر نداشت.
برایش نامه نوشت. نامه دختر هشت ساله به خانم شصت و خردهای ساله. گفت خیلی وقته که میخوام بهت بگم، لطفا اینقدر توی کارهای من دخالت نکن!
خوشش نیامد. گفت این نامه من رو ناراحت کرد! ببین چقدر هم غلط دیکتهای داره!
دخترم بزرگ شده و خوشحالم که قرار نیست شبیه من باشد. بهش گفتم خیلی خوبه که راهی پیدا کردی که ناراحتیت رو نشون بدی اما بهتر بود خیلی مستقیم ننویسی و از کلمات ملایمتری استفاده کنی. دخترک با چهرهای که هیچ پشیمانی در آن نبود شانههایش را بالا انداخت و رفت دنبال بازیش....
برچسبها: آوین